loading...
hadi بازدید : 841 1391/07/02 زمان : 6:46 نظرات (0)

روزی لیلی از علاقه شدید مجنون به او و اشتیاق بیش از پیش دیدار او با خبر شد

پس نامه ای به او نوشت و گفت

“اگر علاقه مندی که منو ببینی ، نیمه شب کنار باغی که همیشه از اونجا گذر میکنم باش”

مجنون که شیفته دیدار لیلی بود چندین ساعت قبل از موعد مقرر رفت و در محل قرار نشست .

نیمه شب لیلی اومد و وقتی اونو تو خواب عمیق دید …

از کیسه ای که به همراه داشت چند مشت گردو برداشت و کنار مجنون گذاشت و رفت

مجنون وقتی چشم باز کرد ، خورشید طلوع کرده بود آهی کشید و گفت :

“ای دل غافل یار آمد و ما در خواب بودیم . افسرده و پریشون به شهر برگشت”

در راه ، یکی از دوستانش اونو دید و پرسید : چرا اینقدر ناراحتی؟!

و وقتی جریان را از مجنون شنید با خوشحالی گفت : این که عالیه !

آخه نشونه اینه که ،لیلی به دو دلیل تو رو خیلی دوست داره !

دلیل اول اینکه : خواب بودی و بیدارت نکرده!

و به طور حتم به خودش گفته : اون عزیز دل من ، که تو خواب نازه پس چرا بیدارش کنم؟!

و دلیل دوم اینکه : وقتی بیدار می شدی ، گرسنه بودی و لیلی طاقت این رو نداشت

پس برات گردوگذاشته تا بشکنی و بخوری !

مجنون سری تکان داد و گفت : نه ! اون می خواسته بگه :

تو عاشق نیستی ! اگه عاشق بودی که خوابت نمی برد !

تو رو چه به عاشقی؟ بهتره بری گردو بازی کنی!

چگونگی و کیفیت افراد ، وقایع و یا سخنان دیگران

به تفسیر ی است که ما ، از  آنها می کنیم ، و چه بسا که  حقیقت ، غیر ازتفسیر ماست .

قضاوت همیشه آسانست ، اما حقیقت در پشت زبان وقایع  نهفته است .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مرجع دانلود نرم افزار,بازی,آموزش نرم افزار (بیا تو سافت Bia2Soft.ir),دانلود آهنگ,دانلود موزیک ویدیو,دانلود آلبوم رایگان,بیا2سافت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1611
  • کل نظرات : 53
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 1161
  • آی پی امروز : 117
  • آی پی دیروز : 367
  • بازدید امروز : 1,801
  • باردید دیروز : 4,679
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,801
  • بازدید ماه : 82,123
  • بازدید سال : 546,240
  • بازدید کلی : 4,777,040
  • کدهای اختصاصی